فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deterrence

dəˈtɜːrəns dɪˈterənt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

بازداری، بازداشت، منع، بازدارندگی

The government believes that the threat of severe punishment will act as a deterrence to criminals.

دولت باور دارد تهدید مجازات شدید به عنوان بازدارندگی مجرمان عمل می‌کند.

deterrence against burglary

بازداری در برابر دزدی

noun uncountable

بازدارندگی هسته‌ای (تسلیحاتی یا نظامی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The country invested heavily in deterrence to protect its borders.

این کشور برای محافظت از مرزهای خود سرمایه‌گذاری زیادی برای بازدارندگی هسته‌ای انجام داد.

Nuclear weapons are often used as a form of deterrence.

سلاح‌های هسته‌ای اغلب به‌عنوان نوعی بازدارندگی هسته‌ای استفاده می‌شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deterrence

  1. noun a negative motivational influence
    Synonyms:
    disincentive
    Antonyms:
    incentive
  1. noun the act of preventing
    Synonyms:
    prevention determent preclusion obviation forestallment intimidation

ارجاع به لغت deterrence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deterrence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deterrence

لغات نزدیک deterrence

پیشنهاد بهبود معانی