آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Obstacle

ˈɑːbstəkl ˈɒbstəkl

شکل جمع:

obstacles

معنی obstacle | جمله با obstacle

noun countable C1

گیر، مانع، سد جلو راه، محظور، پاگیر، رداع

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

bureaucratic obstacles

موانع اداری (دیوان سالاری)

Her father's objection was their only obstacle.

مخالفت پدر دختر، تنها مانع آن‌ها بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the removal of an obstacle in the throat

رفع آنچه که راه گلو را بسته است

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد obstacle

Collocations

obstacle race

(مسابقه) دو صحرایی با مانع

Idioms

put obstacles in the way of someone

سر راه کسی مانع قرار دادن، (برای کسی) کار شکنی کردن، سد راه کسی شدن

سوال‌های رایج obstacle

شکل جمع obstacle چی میشه؟

شکل جمع obstacle در زبان انگلیسی obstacles است.

ارجاع به لغت obstacle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obstacle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obstacle

لغات نزدیک obstacle

پیشنهاد بهبود معانی