Vicissitude

ˌvɪˈsɪsətuːd vɪˈsɪsɪtjuːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vicissitudes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
تحول، دگرگونی، تغییر، فراز و نشیب زندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the vicissitude of the sea
- غیرقابل اعتماد بودن دریا
- vicissitudes of life
- فراز و نشیب زندگانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vicissitude

  1. noun change
    Synonyms: about-face, alteration, alternation, diversity, flip-flop, fluctuation, innovation, mid-course correction, mutability, mutation, novelty, permutation, progression, reversal, revolution, shift, sport, switch, switchover, transposition, turnaround, uncertainty, ups and downs, variation, variety
    Antonyms: stability, stagnation

ارجاع به لغت vicissitude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vicissitude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vicissitude

لغات نزدیک vicissitude

پیشنهاد بهبود معانی