آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Encumbrance

ɪnˈkʌmbrəns ɪnˈkʌmbrəns

توضیحات:

همچنین می‌توان از incumbrance به‌ جای encumbrance استفاده کرد.

معنی encumbrance | جمله با encumbrance

noun

بار، قید، مانع، اسباب زحمت، گرفتاری، گرو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

At times, relatives become encumbrances.

گاهی اوقات خویشاوندان وبال گردن می‌شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد encumbrance

  1. noun burden

ارجاع به لغت encumbrance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «encumbrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encumbrance

لغات نزدیک encumbrance

پیشنهاد بهبود معانی