گذشتهی ساده:
entrappedشکل سوم:
entrappedسومشخص مفرد:
entrapsوجه وصفی حال:
entrappingبهدام انداختن، تله انداختن، گول زدن، اغفال کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This material keeps the body warm by entrapping air.
این پارچه با نگه داشتن هوا در خود بدن را گرم نگه میدارد.
The gases entrapped in the sewer caused an explosion.
گازهایی که در مجرای فاضلاب جمع شده بود، باعث انفجار شد.
The widow was driven to every possible trick to entrap a suitable man.
بیوه زن مجبور بود برای به تور انداختن یک مرد مناسب از کلیهی حیلههای ممکن استفاده کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entrap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrap