گذشتهی ساده:
interredشکل سوم:
interredسومشخص مفرد:
intersوجه وصفی حال:
interringبه خاک سپردن، دفن کردن، مدفون ساختن، در قبر نهادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They will inter the remains of the fallen soldiers with honor.
آنها بقایای سربازان کشتهشده را با افتخار به خاک خواهند سپرد.
The family decided to inter their grandmother in the local cemetery.
اعضای خانواده تصمیم گرفتند که مادربزرگ خود را در قبرستان محلی دفن کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inter