گذشتهی ساده:
exhumedشکل سوم:
exhumedسومشخص مفرد:
exhumesوجه وصفی حال:
exhumingاز خاک درآوردن، نبش قبرکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He exhumed his father's body and took it abroad with him.
او نعش پدرش را از گور درآورد و با خود به برون مرز برد.
The flood exhumed other geological layers.
سیل، لایههای زمینشناسی دیگری را نمایان کرد.
to exhume an old play
نمایشنامهی کهنهای را احیا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exhume» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exhume