فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Entomb

ɪnˈtuːm ɪnˈtuːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    entombed
  • شکل سوم:

    entombed
  • سوم شخص مفرد:

    entombs
  • وجه وصفی حال:

    entombing

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    زیر خاک کردن، دفن کردن، مقبره ساختن
    • - The dead were entombed ceremoniously.
    • - رفتگان را طی مراسم رسمی دفن کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد entomb

  1. verb bury
    Synonyms: embalm, ensepulcher, enshrine, hold last rites for, hold services for, inhume, inter, inurn, lay to rest, put six feet under, sepulcher, sepulture, tomb

ارجاع به لغت entomb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entomb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entomb

لغات نزدیک entomb

پیشنهاد بهبود معانی