Entomb

ɪnˈtuːm ɪnˈtuːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    entombed
  • شکل سوم:

    entombed
  • سوم‌شخص مفرد:

    entombs
  • وجه وصفی حال:

    entombing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
زیر خاک کردن، دفن کردن، مقبره ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The dead were entombed ceremoniously.
- رفتگان را طی مراسم رسمی دفن کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entomb

  1. verb bury
    Synonyms: embalm, ensepulcher, enshrine, hold last rites for, hold services for, inhume, inter, inurn, lay to rest, put six feet under, sepulcher, sepulture, tomb

ارجاع به لغت entomb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entomb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entomb

لغات نزدیک entomb

پیشنهاد بهبود معانی