آخرین به‌روزرسانی:

Embalm

-ˈbɑːm / / -ˈbɑːlm ɪmˈbɑːm

گذشته‌ی ساده:

embalmed

شکل سوم:

embalmed

سوم‌شخص مفرد:

embalms

وجه وصفی حال:

embalming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

مومیایی کردن، با عطر و روغن تدهین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Egyptians used to embalm the corpses of their dear ones.

مصری‌ها لاشه‌ی عزیزان خود را مومیایی می‌کردند.

His memory is embalmed in the hearts of his people.

خاطره‌ی او در دل ملتش نقش بسته است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Once again the spring will embalm the woods and fields.

بار دیگر بهار جنگل و دشت‌ها را خوش‌بو خواهد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد embalm

  1. verb preserve, immortalize
    Synonyms:
    store conserve cherish treasure freeze process prepare wrap enshrine immortalize anoint mummify lay out

سوال‌های رایج embalm

گذشته‌ی ساده embalm چی میشه؟

گذشته‌ی ساده embalm در زبان انگلیسی embalmed است.

شکل سوم embalm چی میشه؟

شکل سوم embalm در زبان انگلیسی embalmed است.

وجه وصفی حال embalm چی میشه؟

وجه وصفی حال embalm در زبان انگلیسی embalming است.

سوم‌شخص مفرد embalm چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد embalm در زبان انگلیسی embalms است.

ارجاع به لغت embalm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embalm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embalm

لغات نزدیک embalm

پیشنهاد بهبود معانی