جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Knock Off

American: ˈnɑːkˈɒf British: nɒkɒf

معنی knock off

دست کشیدن، متوقف کردن، ادامه ندادن

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

کم کردن، کسر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

کشتن

غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن

دزدیدن

تقلید کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد knock off

verb kill

Synonyms:

eliminate murder execute dispatch finish do in off slay waste liquidate assassinate rub out bump off do away with ice shoot hit zap dust whack dispose of snuff out chill blow away grease stretch out stab wax

Antonyms:

create bear

verb steal

Synonyms:

rob rip off pilfer pinch thieve loot purloin relieve rifle knock over plunder filch ransack

Antonyms:

give

verb stop action; accomplish

Synonyms:

stop finish complete achieve conclude terminate quit halt cease discontinue succeed eliminate desist leave off give over stop work surcease

Antonyms:

start continue pursue

ارجاع به لغت knock off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «knock off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knock off

لغات نزدیک knock off

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!