امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Surcease

    sərˈsiːs sərˈsiːs
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun adverb
    دست کشیدن از، پایان یافتن، به پایان رساندن، پایان، استراحت، بازایستادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد surcease

    1. verb to prevent the occurrence or continuation of a movement, action, or operation
      Synonyms:
      stop halt check arrest cease stay stall delay discontinue refrain postpone defer desist let up belay rest
    1. verb to come to a cessation
      Synonyms:
      stop cease discontinue halt quit arrest check stall leave off belay
    1. noun the act of stopping
      Synonyms:
      stop halt stoppage cessation discontinuance discontinuation stay check cut off
    1. noun the condition of being stopped
      Synonyms:
      stop halt stoppage interruption standstill discontinuation discontinuance cessation deferment

    ارجاع به لغت surcease

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «surcease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/surcease

    لغات نزدیک surcease

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دوفتیله ای دوقطعه ساز دولتمرد با نفوذ دون روال دون شمردن کسی دون پندارانه دونویسه دوکپهای دوگنجایشی دو آسه ای دچار اعتصاب دچار جنون آتش افروزی دچار روان تکان کردن دچار ضلالت شدن دچار غفلت دچارصفرا دچار تورم دچار دلهره دچار روان شیدایی دژ روان کردن روحیه