آخرین به‌روزرسانی:

Filch

fɪltʃ fɪltʃ

گذشته‌ی ساده:

filched

شکل سوم:

filched

سوم‌شخص مفرد:

filches

وجه وصفی حال:

filching

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

کش رفتن، بچابکی دزدیدن، دزدیدن، دزدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

When I was a child, I used to filch Talla Khanom's cigarettes.

بچه که بودم سیگارهای طلا خانم را می‌دزدیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد filch

  1. verb steal
    Synonyms:
    take rob lift swipe pinch snitch rip off thieve pilfer sneak purloin misappropriate crib embezzle cop walk off with scrounge hustle snipe
    Antonyms:
    give contribute

سوال‌های رایج filch

گذشته‌ی ساده filch چی میشه؟

گذشته‌ی ساده filch در زبان انگلیسی filched است.

شکل سوم filch چی میشه؟

شکل سوم filch در زبان انگلیسی filched است.

وجه وصفی حال filch چی میشه؟

وجه وصفی حال filch در زبان انگلیسی filching است.

سوم‌شخص مفرد filch چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد filch در زبان انگلیسی filches است.

ارجاع به لغت filch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «filch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/filch

لغات نزدیک filch

پیشنهاد بهبود معانی