فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rob

rɑːb rɑːb rɒb

گذشته‌ی ساده:

robbed

شکل سوم:

robbed

سوم‌شخص مفرد:

robs

وجه وصفی حال:

robbing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

دستبرد زدن، دزدیدن، ربودن، چاپیدن، لخت کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

He robbed my watch.

ساعت مرا زد.

They robbed two banks.

آنان به دو بانک دستبرد زدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The government was robbing the people.

دولت داشت مردم را می‌چاپید.

The car accident robbed him of health.

تصادف اتومبیل او را از سلامتی بی‌بهره کرد.

He was robbed of his good name by slander.

با تهمت نام نیک او را از بین بردند.

verb - intransitive

دزدی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rob

  1. verb steal, deprive
    Synonyms:
    take deprive lift swipe snitch pinch cop filch purloin appropriate relieve loot raid burglarize burgle break into heist hold up stick up mug rip off roll strong-arm despoil pillage plunder ransack sack strip bereave dispossess divest disinherit do out of defraud cheat con swindle hustle embezzle peculate defalcate scrounge requisition rifle oust liberate promote lose withhold abscond hijack
    Antonyms:
    give offer

Idioms

rob peter to pay paul

از ریش کندن و به سبیل چسباندن، از یکی قرض گرفتن و دین خود را به دیگری پس دادن

از ریش کندن و به سبیل چسباندن

ارجاع به لغت rob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rob

لغات نزدیک rob

پیشنهاد بهبود معانی