گذشتهی ساده:
robbedشکل سوم:
robbedسومشخص مفرد:
robsوجه وصفی حال:
robbingدستبرد زدن، دزدیدن، ربودن، چاپیدن، لخت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
He robbed my watch.
ساعت مرا زد.
They robbed two banks.
آنان به دو بانک دستبرد زدند.
The government was robbing the people.
دولت داشت مردم را میچاپید.
The car accident robbed him of health.
تصادف اتومبیل او را از سلامتی بیبهره کرد.
He was robbed of his good name by slander.
با تهمت نام نیک او را از بین بردند.
از ریش کندن و به سبیل چسباندن، از یکی قرض گرفتن و دین خود را به دیگری پس دادن
از ریش کندن و به سبیل چسباندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rob» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rob