با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rob

rɑːb rɑːb rɒb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    robbed
  • شکل سوم:

    robbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    robs
  • وجه وصفی حال:

    robbing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
دستبرد زدن، دزدیدن، ربودن، چاپیدن، لخت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He robbed my watch.
- ساعت مرا زد.
- They robbed two banks.
- آنان به دو بانک دستبرد زدند.
- The government was robbing the people.
- دولت داشت مردم را می‌چاپید.
- The car accident robbed him of health.
- تصادف اتومبیل او را از سلامتی بی‌بهره کرد.
- He was robbed of his good name by slander.
- با تهمت نام نیک او را از بین بردند.
verb - intransitive
دزدی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rob

  1. verb steal, deprive
    Synonyms: abscond, appropriate, bereave, break into, burglarize, burgle, cheat, con, cop, defalcate, defraud, despoil, disinherit, dispossess, divest, do out of, embezzle, filch, heist, hijack, hold up, hustle, liberate, lift, loot, lose, mug, oust, peculate, pilfer, pillage, pinch, plunder, promote, purloin, raid, ransack, relieve, requisition, rifle, rip off, roll, sack, scrounge, snitch, stick up, strip, strong-arm, swindle, swipe, take, thieve, withhold
    Antonyms: give, offer

Idioms

  • rob peter to pay paul

    از ریش کندن و به سبیل چسباندن، از یکی قرض گرفتن و دین خود را به دیگری پس دادن

    از ریش کندن و به سبیل چسباندن

ارجاع به لغت rob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rob

لغات نزدیک rob

پیشنهاد بهبود معانی