آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ خرداد ۱۴۰۴

    Requisition

    ˌrekwəˈzɪʃn ˌrekwəˈzɪʃn

    گذشته‌ی ساده:

    requisitioned

    شکل سوم:

    requisitioned

    سوم‌شخص مفرد:

    requisitions

    وجه وصفی حال:

    requisitioning

    شکل جمع:

    requisitions

    معنی requisition | جمله با requisition

    verb - transitive

    درخواست کردن، مطالبه کردن، مصادره کردن، ضبط کردن، توقیف کردن

    Officials have the power to requisition buildings for quarantine if necessary.

    مقامات اختیار دارند در صورت لزوم ساختمان‌ها را برای قرنطینه توقیف کنند.

    The hospital requisitioned more oxygen tanks due to the surge in patients.

    بیمارستان برای افزایش بیماران، مخازن اکسیژن بیشتری را درخواست کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to requisition food for troops

    برای قشون خوراک مصادره کردن

    to requisition a town for food

    از یک شهر آذوقه مطالبه کردن

    noun countable uncountable

    درخواست، تقاضا، مطالبه، مصادره، توقیف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    We forward our requisitions to the purchasing office.

    ما درخواست‌نامه‌های خود را به اداره‌ی خرید می‌فرستیم.

    He had been arrested in France on the requisition of the Italian government.

    طبق درخواست استرداد واصله از دولت ایتالیا در فرانسه بازداشت شده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A dentist was in constant requisition.

    دندانپزشک دائماً مورد نیاز بود.

    Every sort of vehicle is put in requisition.

    انواع وسایط نقلیه را به کار می‌گیرند.

    to send a written requisition to the headquarters

    درخواست کتبی به ستاد فرستادن

    the requisitions of this position

    شرایط لازم برای این شغل

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد requisition

    1. noun demand; application for need
      Synonyms:
      request call need application seizure occupation appropriation summons takeover commandeering
    1. verb ask for; apply for something needed
      Synonyms:
      request require demand order solicit claim call for buy put in for exact challenge postulate put dibs on
      Antonyms:
      answer reply

    سوال‌های رایج requisition

    گذشته‌ی ساده requisition چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده requisition در زبان انگلیسی requisitioned است.

    شکل سوم requisition چی میشه؟

    شکل سوم requisition در زبان انگلیسی requisitioned است.

    شکل جمع requisition چی میشه؟

    شکل جمع requisition در زبان انگلیسی requisitions است.

    وجه وصفی حال requisition چی میشه؟

    وجه وصفی حال requisition در زبان انگلیسی requisitioning است.

    سوم‌شخص مفرد requisition چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد requisition در زبان انگلیسی requisitions است.

    ارجاع به لغت requisition

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «requisition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/requisition

    لغات نزدیک requisition

    • - requisite
    • - requisiteness
    • - requisition
    • - requital
    • - requite
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.