گذشتهی ساده:
pillagedشکل سوم:
pillagedسومشخص مفرد:
pillagesوجه وصفی حال:
pillagingغارت، تاراج، یغما، غارت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the pillage and massacre of the town's inhabitants
غارت و قتل عام سکنهی شهر
They were committing highway robbery and hiding their pillage in a cave.
آنان راهزنی میکردند و اموال چپاولشده را در غار پنهان میکردند.
Pirates pillaged the town.
دزدان دریایی شهر را غارت کردند.
governments that pillage their own people
دولتهایی که ملت خود را میچاپند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pillage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pillage