آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Raid

    reɪd reɪd

    گذشته‌ی ساده:

    raided

    شکل سوم:

    raided

    سوم‌شخص مفرد:

    raids

    وجه وصفی حال:

    raiding

    شکل جمع:

    raids

    معنی raid | جمله با raid

    noun countable C2

    یورش، حمله، تاخت، ورود ناگهانی پلیس

    a border raid

    یورش مرزی

    an air raid

    حمله‌ی هوایی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a raid of the coastal villages by armed bandits

    یورش به دهات ساحلی توسط دزدان مسلح

    police raids upon gambling houses

    ریختن پلیس به قمار‌خانه‌ها

    verb - transitive verb - intransitive

    حمله کردن، یورش بردن، هجوم آوردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    a raiding party

    گروه یورش

    Fifty Indians were sent to raid the settlers.

    پنجاه سرخپوست برای یورش به کوچ‌نشینان گسیل شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Customs agents raided the house.

    مأموران گمرک به داخل خانه ریختند.

    They have been raiding our team and signing up our best players for years.

    سال‌هاست که آن‌ها به تیم ما دستبرد زده و بهترین بازیکنان ما را استخدام کرده‌اند.

    Children raided the refrigerator.

    بچه‌ها به یخچال دستبرد زدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد raid

    1. noun attack, seizure
      Synonyms:
      assault invasion capture seizure onset descent arrest bust pull roundup sweep incursion onslaught sortie break-in forced entrance surprise attack inroad foray sally irruption hit-and-run shootup tipover reconnaissance
    1. verb attack, pillage
      Synonyms:
      assault charge invade strike pillage loot plunder rob maraud foray ransack sack bomb fire on bombard shell storm descend on fall upon overrun devastate waste harry harass rifle spoliate pirate strafe swoop breach break in sally sally forth inroad torpedo knock over knock off sweep blockade rake heat lean on lean against tip over slough forage
      Antonyms:
      help aid protect assist guard

    سوال‌های رایج raid

    گذشته‌ی ساده raid چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده raid در زبان انگلیسی raided است.

    شکل سوم raid چی میشه؟

    شکل سوم raid در زبان انگلیسی raided است.

    شکل جمع raid چی میشه؟

    شکل جمع raid در زبان انگلیسی raids است.

    وجه وصفی حال raid چی میشه؟

    وجه وصفی حال raid در زبان انگلیسی raiding است.

    سوم‌شخص مفرد raid چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد raid در زبان انگلیسی raids است.

    ارجاع به لغت raid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «raid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/raid

    لغات نزدیک raid

    • - rah
    • - rah-rah
    • - raid
    • - raider
    • - rail
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.