با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Roundup

American: ˈraʊnˌdəp British: ˈraʊndʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    گردآوری گله‌ی گاو
  • noun
    گلهی گاو، گله، دامهای گردآوری شده
  • noun
    سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند، کابویها
  • noun
    گردآوری، بازداشت (و گردآوری)
    • - a roundup of suspected terrorists
    • - بازداشت کسانی که گمان به تروریست بودن آن‌ها می‌رود.
  • noun
    (اخبار و غیره) خلاصه، کوتهوار، کوتهگفت
    • - a news roundup
    • - خلاصه‌ی اخبار امروز (کوته‌وار آگه‌دادهای روز)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد roundup

  1. noun collection, collation
    Synonyms: assembly, branding, gathering, herding, marshalling, muster, rally, summary, survey
    Antonyms: dispersal, scattering

ارجاع به لغت roundup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roundup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roundup

لغات نزدیک roundup

پیشنهاد بهبود معانی