آخرین به‌روزرسانی:

Roundup

American: ˈraʊnˌdəp British: ˈraʊndʌp

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

گردآوری گله‌ی گاو

noun

گلهی گاو، گله، دامهای گردآوری شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun

سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند، کابویها

noun

گردآوری، بازداشت (و گردآوری)

a roundup of suspected terrorists

بازداشت کسانی که گمان به تروریست بودن آن‌ها می‌رود.

noun

(اخبار و غیره) خلاصه، کوتهوار، کوتهگفت

a news roundup

خلاصه‌ی اخبار امروز (کوته‌وار آگه‌دادهای روز)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roundup

  1. noun collection, collation
    Synonyms:
    gathering assembly muster rally survey summary marshalling herding branding
    Antonyms:
    scattering dispersal

ارجاع به لغت roundup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roundup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roundup

لغات نزدیک roundup

پیشنهاد بهبود معانی