امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Roundness

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
گردی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- His face had lost its childish roundness.
- چهره‌اش حالت گردی کودکانه‌اش را از دست داده بود.
- His eyes noted the roundness of her cheek.
- چشمانش گردی گونه‌ی او را به‌ خاطر سپردند.
noun uncountable
ریاضی زمین‌شناسی (میزان نزدیکی شکل یک جسم به دایره‌ی کامل ریاضی و همچنین درجه‌ی سایش ذرات آواری که با میزان تیزی لبه‌های آن مشخص می‌شود) گردشدگی
- roundness coefficient
- ضریب گردشدگی
- a use of roundness to determine depositional environments
- استفاده از گردشدگی به‌منظورِ تعیین محیط‌های رسوبی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد roundness

  1. noun The bodily property of being well rounded
    Synonyms: fullness, completeness, circularity, oneness, rotundity, plumpness, inclusiveness, wholeness, embonpoint
  2. noun The property possessed by a line or surface that is curved and not angular
    Antonyms: angularity

لغات هم‌خانواده roundness

ارجاع به لغت roundness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roundness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roundness

لغات نزدیک roundness

پیشنهاد بهبود معانی