گردی
His face had lost its childish roundness.
چهرهاش حالت گردی کودکانهاش را از دست داده بود.
His eyes noted the roundness of her cheek.
چشمانش گردی گونهی او را به خاطر سپردند.
ریاضی زمینشناسی (میزان نزدیکی شکل یک جسم به دایرهی کامل ریاضی و همچنین درجهی سایش ذرات آواری که با میزان تیزی لبههای آن مشخص میشود) گردشدگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
roundness coefficient
ضریب گردشدگی
a use of roundness to determine depositional environments
استفاده از گردشدگی بهمنظورِ تعیین محیطهای رسوبی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roundness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roundness