با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Confiscate

ˈkɑːnfəskeɪt ˈkɒnfəskeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    confiscated
  • شکل سوم:

    confiscated
  • سوم‌شخص مفرد:

    confiscates
  • وجه وصفی حال:

    confiscating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective
ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He was executed and his belongings were confiscated.
- او اعدام و اموالش مصادره شد.
- The police confiscated the reporters' cameras.
- پاسبانان دوربین‌های خبرنگاران را توقیف کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confiscate

  1. verb steal; seize
    Synonyms: accroach, annex, appropriate, arrogate, assume, commandeer, confisticate, expropriate, glom on to, grab, hijack, impound, liberate, moonlight requisition, possess oneself of, preempt, sequester, sequestrate, swipe, take, take over, usurp
    Antonyms: give, offer

ارجاع به لغت confiscate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confiscate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confiscate

لغات نزدیک confiscate

پیشنهاد بهبود معانی