فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Flask

flæsk flɑːsk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
قمقمه، فلاسک، دبه مخصوص باروت تفنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flask

  1. noun small container for liquid
    Synonyms:
    bottle jar glass jug beaker vial carafe canteen tumbler urn goblet flagon decanter cruet ewer chalice demijohn noggin ampulla crystal gourd caster bag horn fiasco alembic flacon flasket crock retort phial

ارجاع به لغت flask

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flask» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flask

لغات نزدیک flask

پیشنهاد بهبود معانی