با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bottle

ˈbɑːtl ˈbɑːtl ˈbɒtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bottled
  • شکل سوم:

    bottled
  • سوم شخص مفرد:

    bottles
  • وجه وصفی حال:

    bottling
  • شکل جمع:

    bottles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    بطری، شیشه، محتوی یک بطری، مقدار آبگونه در بطری، شیرِ بچه (در بطری)، مشروب الکلی
    • - a bottle of milk
    • - یک بطری شیر
    • - bottle cap
    • - در بطری
    • - a bottle full of water
    • - یک شیشه پر از آب
    • - He downed the whole bottle.
    • - همه‌ی بطری را سرکشید.
    • - The baby sucked the bottle.
    • - نوزاد به بطری مک می‌زد.
    • - to take to the bottle
    • - مشروب‌خوار شدن
    • - bottled gas
    • - گاز سیلندر شده
    • - bottled beer and canned beer
    • - آبجو بطری و آبجو قوطی (شده)
    • - Bottle-fed babies and those that are breast-fed.
    • - کودکانی که از بطری شیر می‌خورند و آنان که از پستان مادر شیر می‌خورند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • verb - transitive
    در بطری ریختن، (گاز و غیره) تحت فشار در سیلندر یا تانک وارد کردن
    • - When was this wine bottled?
    • - این شراب کی بطری شده است؟ (چند ساله است؟)
  • noun uncountable
    شجاعت
  • noun countable
    (انگلیس - محلی) بسته ی کاه یا علف
    • - a bottle of hay
    • - یک بسته کاه
    • - Don't lose your bottle!
    • - خودت را نباز!
    • - She would not express her feelings, she bottled them up.
    • - احساسات خود را بیان نمی‌کرد و در خود سرکوب می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bottle

  1. noun container, usually for liquids
    Synonyms: canteen, carafe, cruet, dead soldier, decanter, ewer, flagon, flask, glass, jar, jug, phial, soldier, urn, vacuum bottle, vial

Phrasal verbs

  • bottle out

    (انگلیس - عامیانه) جازدن، لنگ انداختن، زه زدن

  • bottle up

    1- احاطه کردن، گیرانداختن (قوای دشمن و غیره) 2- (احساسات و غیره) سرکوب کردن

Collocations

  • bottle-feed

    (کودک را) با بطری شیر دادن (در مقابل شیر دادن با پستان)

  • bottle-green

    (انگلیس - عامیانه) سبز تیره

Idioms

  • (one's) bottle

    (انگلیس - عامیانه) شجاعت

  • hit the bottle

    (امریکا - عامیانه) در خوردن مشروب الکلی زیاده روی کردن، حسابی دم به خمره زدن

    (عامیانه) به بطری (مشروب) پناه بردن، مشروب زیاد خوردن

  • on the bottle

    (کودک) شیرخوار از بطری، میخواره

ارجاع به لغت bottle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bottle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bottle

لغات نزدیک bottle

پیشنهاد بهبود معانی