فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tumbler

ˈtʌmblər ˈtʌmblə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tumblers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    لیوان (بدون دسته)
    • - He drank water from the tumbler.
    • - از لیوان آب نوشید.
    • - She accidentally knocked over the tumbler, spilling water all over her desk.
    • - او تصادفاً به لیوان برخورد کرد و آب روی میزش ریخت.
  • noun countable
    آکروبات‌باز
    • - The tumbler gracefully executed a series of flips and twists in the air.
    • - آکروبات‌باز به‌زیبایی یک سری تلنگرها و پیچش‌ها را در هوا اجرا کرد.
    • - The circus performer, a skilled tumbler, amazed the audience with their acrobatic stunts.
    • - مجری سیرک که یک آکروبات‌باز ماهر بود، تماشاگران را با شیرین‌کاری‌های آکروباتیک خود شگفت‌زده کرد.
  • noun countable
    جانورشناسی کبوتر ملقی، کبوتر پشتک‌زن
    • - I saw a flock of colorful tumblers at the local bird show.
    • - در نمایشگاه پرندگان محلی دسته‌ای از کبوترهای ملقی رنگارنگ را دیدم.
    • - My friend owns a pair of trained tumblers that can execute perfect rolls mid-flight.
    • - دوست من یک جفت کبوتر پشتک‌زن آموزش‌دیده دارد که می‌تواند چرخش‌های عالی را در اواسط پرواز اجرا کند.
  • noun countable
    اهرم قفل، زبانه‌ی قفل
    • - The tumbler clicked as the key was turned in the lock.
    • - با چرخاندن کلید در قفل، زبانه‌ی قفل صدا کرد.
    • - Without aligning all the tumblers, it would be impossible to unlock the door.
    • - با در یک ردیف قرار نگرفتن تمام زبانه‌های قفل، باز کردن قفل در غیرممکن است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tumbler

  1. noun An acrobat
    Synonyms: equilibrist, gymnast, trampolinist
  2. noun A glass
    Synonyms: goblet, cup, roller, mug, tumbler pigeon

ارجاع به لغت tumbler

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tumbler» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tumbler

لغات نزدیک tumbler

پیشنهاد بهبود معانی