با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Moonlight

ˈmuːnlaɪt ˈmuːnlaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    moonlighted
  • شکل سوم:

    moonlighted
  • سوم‌شخص مفرد:

    moonlights
  • وجه وصفی حال:

    moonlighting
  • شکل جمع:

    moonlights

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
(نوری که از کره‌ی ماه بر زمین می‌تابد) نور ماه، مهتاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We used to read newspapers by the moonlight.
- عادت داشتیم زیر مهتاب روزنامه بخوانیم.
- I sat in the moonlight.
- زیر نور ماه نشستم.
- The water looked silver in the moonlight.
- آب، زیر مهتاب نقره‌ای به نظر می‌رسید.
- Christine Baranski does throw skinny-dipping parties in the moonlight for her friends.
- کریستین پارتی‌های شنای لختی را زیر نور ماه برای دوستانش برگزار می‌کند.
verb - intransitive informal
(معمولاً به‌طور مخفیانه و اغلب به‌طور شبانه علاوه بر شغل اصلی و معمولی — به‌ویژه بدون اطلاع کارفرمای اصلی) داشتن شغل دوم به‌طور مخفیانه
- The law student is moonlighting as a taxi driver.
- این دانشجوی حقوق شغل دوم دارد و به‌طور مخفیانه به‌عنوانِ راننده‌ی تاکسی کار می‌کند.
- She is a secretary who moonlights as a waitress on weekends.
- او منشی‌ای است که آخر هفته‌ها به‌عنوان پیشخدمت کار می‌کند.
- a police officer who moonlights as a truck driver
- افسر پلیسی که پس از اتمام ساعات کاری به کامیون‌رانی مشغول است
- Sarton has been moonlighting for five years.
- سارتون پنج سال است که شغل دوم دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moonlight

  1. noun The light of the Moon
    Synonyms: moonshine, effulgence, radiance, luminescence, moonglow, moon

ارجاع به لغت moonlight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moonlight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/moonlight

لغات نزدیک moonlight

پیشنهاد بهبود معانی