فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Usurp

juːˈsɜrːp juːˈzɜːp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

غصب کردن، به‌زور گرفتن، ربودن، زورستانی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Gawmata usurped the throne of his brother.

گوماتا تاج و تخت برادرش را غصب کرد.

the government should not usurp the powers not given to it.

دولت نباید اختیاراتی را که به آن داده نشده است غصب کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد usurp

  1. verb take over
    Synonyms:
    take seize grab assume appropriate annex supplant displace preempt commandeer arrogate wrest infringe upon lay hold of get hands on clap hands on highjack swipe muscle in barge in butt in elbow in squeeze in worm in cut out accroach
    Antonyms:
    surrender relinquish give in

ارجاع به لغت usurp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «usurp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/usurp

لغات نزدیک usurp

پیشنهاد بهبود معانی