آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Pillar

ˈpɪlər ˈpɪlə

شکل جمع:

pillars

معنی pillar | جمله با pillar

noun countable

ستون، پایه

Most of the building's weight is on the central pillar.

بیشتر وزن ساختمان روی پایه‌ی مرکزی قرار دارد.

the car raised pillars of dust.

اتومبیل ستون‌هایی از گرد و خاک به هوا می‌فرستاد.

noun countable

عامل اساسی، رکن، محور اصلی، فرد کلیدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

he and his brother were the two main pillars of the party.

او و برادرش دو رکن اصلی حزب بودند.

He has been a pillar of the company for more than twenty years.

بیش‌از بیست سال است که او ستون شرکت محسوب می‌شود.

noun countable

حامی، پشتیبان، تکیه‌گاه

his mother was his only pillar.

مادرش یگانه پشتیبان او بود.

She was regarded as a pillar for her family during difficult times.

در دوران سخت، او تکیه‌گاهی برای خانواده‌اش به‌شمار می‌رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pillar

  1. noun column of building, or freestanding column
  1. noun mainstay; source of strength
    Synonyms:

Idioms

from pillar to post

از چاله توی چاه افتادن، از یک دردسر آزاد و دچار مخمصه‌ی دیگر

سوال‌های رایج pillar

شکل جمع pillar چی میشه؟

شکل جمع pillar در زبان انگلیسی pillars است.

ارجاع به لغت pillar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pillar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pillar

لغات نزدیک pillar

پیشنهاد بهبود معانی