شکل جمع:
pillarsستون، پایه
Most of the building's weight is on the central pillar.
بیشتر وزن ساختمان روی پایهی مرکزی قرار دارد.
the car raised pillars of dust.
اتومبیل ستونهایی از گرد و خاک به هوا میفرستاد.
عامل اساسی، رکن، محور اصلی، فرد کلیدی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he and his brother were the two main pillars of the party.
او و برادرش دو رکن اصلی حزب بودند.
He has been a pillar of the company for more than twenty years.
بیشاز بیست سال است که او ستون شرکت محسوب میشود.
حامی، پشتیبان، تکیهگاه
his mother was his only pillar.
مادرش یگانه پشتیبان او بود.
She was regarded as a pillar for her family during difficult times.
در دوران سخت، او تکیهگاهی برای خانوادهاش بهشمار میرفت.
از چاله توی چاه افتادن، از یک دردسر آزاد و دچار مخمصهی دیگر
شکل جمع pillar در زبان انگلیسی pillars است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pillar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pillar