گذشتهی ساده:
overwhelmedشکل سوم:
overwhelmedسومشخص مفرد:
overwhelmsوجه وصفی حال:
overwhelmingدر هم کوبیدن، در هم شکستن، از پای درآوردن، شکست دادن (دشمن و حریف)
We met and overwhelmed the enemy.
ما با دشمن برخورد کردیم و آنها را در هم شکستیم.
The team overwhelmed their opponents.
این تیم حریف خود را از پای درآورد.
شدیداً تحتتاثیر قرار دادن، از پای درآوردن، خرد کردن، منکوب کردن (در مورد احساسات)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Deal with stress and do not let overwhelm you.
با استرس مقابله کن و اجازه نده تو را از پای درآورد.
The death of her mother overwhelmed her.
مرگ مادرش او را خرد کرد.
ادبی در خود غوطهور ساختن، پوشاندن، در خود گرفتن، غرق کردن (در مورد آب و سیل)، بر سر ... فروریختن (در مورد بهمن و خاک)
The river overwhelmed the nearby town with floodwaters.
این رودخانه شهر مجاور را غرق در سیلاب کرد.
That village has been overwhelmed by desert sand.
شن صحرا بر سر آن دهکده فروریخته است.
تحتفشار قرار دادن، بیش از حد کار کشیدن
The enormous amount of work overwhelmed her, causing her to feel stressed and anxious.
حجم عظیم کار او را تحتفشار قرار داد و باعث شد که او احساس استرس و اضطراب کند.
The sheer number of tasks to complete in a short period of time overwhelmed him.
تعداد زیادی از کارهایی که باید در مدتزمان کوتاهی انجام شود، او را تحتفشار قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overwhelm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overwhelm