گذشتهی ساده:
stunnedشکل سوم:
stunnedسومشخص مفرد:
stunsوجه وصفی حال:
stunningسراسیمه کردن، گیج کردن، بیحس کردن، حیرتزده کردن، گیجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The blow temporarily stunned me.
آن ضربه مرا به طورموقت از حال برد.
The news stunned us.
آن خبر ما را بهتزده کرد.
They were visibly stunned by the explosion.
در اثر آن انفجار بهطورآشکاری تکان خورده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stun» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stun