امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stung

stʌŋ stʌŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stung
  • شکل سوم:

    stung
  • سوم‌شخص مفرد:

    stings
  • وجه وصفی حال:

    stinging

معنی‌ها

adjective adverb
زمان گذشته ساده فعل Sting

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective adverb
قسمت سوم فعل Sting
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stung

  1. verb Saddle with something disagreeable or disadvantageous
    Synonyms: stuck, gypped, done, diddled, trimmed, taken, flimflammed, chiselled, victimized, swindled, rooked, mulcted, gulled, defrauded, cozened, cheated, bilked
  2. verb Cause a sharp or stinging pain or discomfort
    Synonyms: smarted, pained, tingled, hurt, burnt, wounded, twinged, pricked, poked, pierced, prickled, bitten, nettled, itched, impaled
  3. verb Deliver a sting to
    Synonyms: irritated, pricked, inflamed, burnt, bitten
  4. adjective Aroused to impatience or anger
    Synonyms: annoyed, irritated, miffed, nettled, peeved, pissed, pissed-off, riled, roiled, steamed

ارجاع به لغت stung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stung

لغات نزدیک stung

پیشنهاد بهبود معانی