Cheated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    cheats
  • وجه وصفی حال:

    cheating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
فریب‌خورده، گول‌خورده، زیان‌دیده، مغبون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a cheated man
- مردی فریب‌خورده
- The cheated bank teller was fired from his job.
- کارمند بانک فریب‌خورده [از مشتری] اخراج شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cheated

  1. adjective defrauded
    Synonyms:
    deceived tricked swindled conned ripped off scammed duped taken in victimized overcharged burned gypped bilked hoodwinked beguiled bamboozled finessed

ارجاع به لغت cheated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cheated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheated

لغات نزدیک cheated

پیشنهاد بهبود معانی