سومشخص مفرد:
cheatsوجه وصفی حال:
cheatingفریبخورده، گولخورده، زیاندیده، مغبون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cheated man
مردی فریبخورده
The cheated bank teller was fired from his job.
کارمند بانک فریبخورده [از مشتری] اخراج شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cheated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheated