فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bitten

ˈbɪtn ˈbɪtn

گذشته‌ی ساده:

bit

سوم‌شخص مفرد:

bites

وجه وصفی حال:

biting

معنی

adverb

قسمت سوم فعل Bite

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bitten

  1. adjective chewed
    Synonyms:
    eaten chewed tasted mouthed nibbled masticated gnawed mangled

ارجاع به لغت bitten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bitten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bitten

لغات نزدیک bitten

پیشنهاد بهبود معانی