آیکن بنر

نسل سوخته کیه؟! نسل‌ها رو به انگلیسی یاد بگیر!

نسل سوخته؟! نسل‌ها رو به انگلیسی یاد بگیر!

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Stuck

stʌk stʌk

مصدر:

stick

معنی stuck | جمله با stuck

گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل stick

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The key got stuck in the lock.

کلید در قفل گیر کرد.

The door stuck.

در گیر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stuck

  1. adjective tight
    Synonyms:
    fastened fast cemented
  1. verb stay put (in a certain place)
    Synonyms:
    stayed placed put laid set
  1. verb to get money or something else from by deceitful trickery
    Synonyms:
    cheated defrauded swindled bilked taken gypped victimized gulled cozened diddled flimflammed mulcted rooked stung chiselled done trimmed
  1. adjective stranded
    Synonyms:
    lost grounded high-and-dry
  1. verb be a devoted follower or supporter
    Synonyms:
    adhered imposed inflicted saddled
  1. adjective perplexed
    Synonyms:
    puzzled baffled stumped stymied at-a-loss
    Antonyms:
  1. verb be a mystery or bewildering to
    Synonyms:
    puzzled baffled perplexed mystified bewildered confounded amazed dumbfounded stupefied vexed nonplussed stumped flummoxed posed beaten thrown gotten
  1. verb stick to firmly
    Synonyms:
    attached held adhered affixed fastened glued pasted bonded joined united clung bound cemented clasped remained abode inserted pushed projected thrust jutted penetrated pierced stabbed hugged impaled transfixed infixed cohered cloven stalled hesitated cheated puzzled disconcerted
    Antonyms:
    removed loosened unfastened displaced fallen
  1. verb put, fix, force, or implant
    Synonyms:
    run driven thrust plunged lodged deposited rammed stabbed pierced impaled sunk pricked
    Antonyms:
    refused disobeyed forgotten
  1. verb to become or cause to become stuck or lodged
    Synonyms:
    caught fixed lodged
  1. verb saddle with something disagreeable or disadvantageous
    Synonyms:

لغات هم‌خانواده stuck

سوال‌های رایج stuck

معنی stuck به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی stuck در زبان فارسی به «گیر کرده» یا «ناتوان از حرکت یا پیشرفت» ترجمه می‌شود.

«Stuck» یک صفت در زبان انگلیسی است که به حالتی اشاره دارد که فرد یا شیء نمی‌تواند حرکت کند، پیشرفت داشته باشد یا از شرایط فعلی خارج شود. این واژه معمولاً برای توصیف وضعیت‌های فیزیکی و استعاری به کار می‌رود. برای مثال، جمله‌ی My car is stuck in the mud به معنای «ماشینم در گل گیر کرده است» است. در این کاربرد، «stuck» حالت عدم توانایی حرکت فیزیکی را نشان می‌دهد و بیانگر محدودیت و مشکل فوری است.

در کاربرد استعاری، «stuck» می‌تواند به شرایط ذهنی، عاطفی یا حرفه‌ای نیز اشاره کند. به عنوان مثال، جمله‌ی I feel stuck in my job یعنی «احساس می‌کنم در شغلم گیر کرده‌ام». در اینجا، «stuck» نشان‌دهنده‌ی عدم پیشرفت، احساس محدودیت و بی‌حرکتی در مسیر زندگی یا شغل است و به نوعی نارضایتی یا مشکل حل‌نشده را منتقل می‌کند.

از نظر روانشناسی و اجتماعی، استفاده از «stuck» می‌تواند نشانه‌ای از نیاز به تغییر، تصمیم‌گیری یا اقدام فعال باشد. افرادی که خود را «stuck» می‌بینند، معمولاً به دنبال راه‌حل‌هایی برای آزاد شدن از محدودیت‌ها، افزایش انگیزه و دستیابی به اهداف هستند. این واژه به خوبی حالت‌های توقف و سردرگمی را توصیف می‌کند و در مکالمات روزمره برای بیان مشکلات شخصی یا حرفه‌ای کاربرد دارد.

از نظر زبان‌شناسی، «stuck» شکل گذشته یا صفت مشتق از فعل stick است که به معنای «چسبیدن یا گیر کردن» می‌باشد. این تحول معنایی باعث شده که واژه به شکل صفت کاربرد پیدا کند و به طور گسترده برای بیان گیر کردن، عدم توانایی حرکت یا پیشرفت مورد استفاده قرار گیرد.

«stuck» عبارتی است که حالت محدودیت، گیر کردن و عدم توانایی حرکت یا پیشرفت را نشان می‌دهد. آشنایی با این واژه به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا بتوانند در مکالمات روزمره، متون ادبی و شرایط استعاری، احساسات یا مشکلات مرتبط با محدودیت‌ها و توقف‌ها را به طور دقیق بیان کنند.

ارجاع به لغت stuck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stuck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stuck

لغات نزدیک stuck

پیشنهاد بهبود معانی