سومشخص مفرد:
pushesوجه وصفی حال:
pushingانگلیسی بریتانیایی تحتفشار، در مضیقه (از نظر پول و زمان و غیره)
They were pushed for money.
آنها برای پول تحتفشار قرار گرفتند.
We were pushed for time during the trip and had to skip some of the planned activities.
ما در طول سفر از نظر وقت در مضیقه قرار گرفتیم و مجبور شدیم از برخی از فعالیتهای برنامهریزیشده صرفنظر کنیم.
بیشازحد پرمشغله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She's a bit pushed at the moment.
در این لحظه کمی بیشازحد سرش شلوغه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pushed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pushed