Pushiness

ˈpʊʃinəs ˈpʊʃinəs
آخرین به‌روزرسانی:
  • Uncountable Noun
    (رفتاری که در آن کسی سخت تلاش می‌کند تا به آنچه می‌خواهد برسد به‌ویژه به شکلی بی‌ادبانه) زورگویی بی‌ادبانه، بی‌ادبی، گستاخی، پرده‌دریدگی، پُررو بودن، (عامیانه) چش‌سفید بودن
    • - His pushiness got him fired from his job.
    • - زورگوییِ بی‌ادبانه‌اش باعث شد از کارش اخراج شود.
    • - She has a reputation for pushiness.
    • - او به زورگویی بی‌ادبانه شهرت دارد.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات هم‌خانواده pushiness

لغات نزدیک pushiness

پیشنهاد و بهبود معانی