( impertinency ) جسارت، فضولی، گستاخی، نامربوطی، بیربطی، نابههنگامی، بیموقعی، اهانت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his impertinence toward his father
پیشجوابی (گستاخی) او نسبت به پدرش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impertinence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impertinence