امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lip

lɪp lɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lips

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1
لب، لبه، کنار، طاقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- That girl has red lips.
- آن دختر لب‌های سرخی دارد.
- Sanaee's lips and teeth ...
- لب و دندان سنایی ...
- to pucker one's lips
- لنج ورچیدن
- The cup's lip was broken.
- لبه‌ی فنجان شکسته بود.
- I sat on the lip of the volcano.
- من بر لبه‌ی دهانه‌ی آتش‌فشان نشستم.
- the lip of the hill
- لبه‌ی تپه
- Enough of your lip!
- حرف دهانت را بفهم!
- a hand that kings have lipped
- (شکسپیر) دستی که شاهان بوسیده‌اند
- lipstick
- رژلب
- lip service
- چاخان بازی، تعریف زبانی، حرف مفت
- They met on the lip of the beach.
- آنان لب ساحل با هم ملاقات کردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
(آوا شناسی) لبی، آوای لبی
- a lip consonant
- بی‌واکه‌ی لبی
verb - transitive
با لب لمس کردن
noun
سخن، بیان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lip

  1. noun edge, brink
    Synonyms:
    border brim chops flange flare labium labrum margin nozzle overlap portal projection rim spout
    Antonyms:
    inside interior middle
  1. noun insolence
    Synonyms:
    back talk cheek effrontery guff impertinence jaw mouth rudeness sass sauce sauciness
    Antonyms:
    kindness

Idioms

  • bite one's lip

    لب خود را گزیدن، جلو خشم یا اعتراض خود را گرفتن

  • keep a stiff upper lip

    (عامیانه) علیرغم مشکلات جرئت یا پشتکار خود را حفظ کردن، به روی خود نیاوردن

  • smack one's lips

    با اشتیاق انتظار کشیدن یا به‌خاطر آوردن

  • zip your lip

    دهنت رو ببند، هیچی نگو، حرف نزن، زیپ دهنت رو ببند

ارجاع به لغت lip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lip

لغات نزدیک lip

پیشنهاد بهبود معانی