فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flange

flændʒ flændʒ

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive

پخش رگه معدن، لبه بیرون آمده چرخ، پیچ سر تنبوشه، پخش کردن، لبه‌دار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

flange coupling

چفت صفحه‌ای

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flange

  1. noun a projection used for strength or for attaching to another object
    Synonyms:
    rim collar rib spine

ارجاع به لغت flange

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flange» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flange

لغات نزدیک flange

پیشنهاد بهبود معانی