با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Flank

flæŋk flæŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flanked
  • شکل سوم:

    flanked
  • سوم‌شخص مفرد:

    flanks
  • وجه وصفی حال:

    flanking
  • شکل جمع:

    flanks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
پهلو، تهیگاه، طرف، (نظامی) جناح، از جناح حمله کردن، در کنار واقع شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a horse with sunken flanks
- اسبی با تهیگاه‌های فرورفته
- on one flank of the hill
- در یک طرف تپه
- He attacked the enemy on both flanks.
- از هر دو جناح به دشمن حمله‌ور شد.
- Our forces were unexpectedly flanked by enemy tanks.
- نیروهای ما غفلت‌زده با تانک‌های دشمن محاصره شد.
- Shemiran road is flanked by sycamores.
- درختان چنار در دو طرف جاده‌ی شمیران قرار دارند.
- The prisoner was flanked by two guards.
- دو نگهبان در طرفین زندانی قرار داشتند.
- The fort flanked on a swamp.
- در یک سوی قلعه باتلاق قرار داشت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flank

  1. noun haunch of an animate being
    Synonyms: ham, hand, hip, loin, pleuron, quarter, side, thigh, wing

ارجاع به لغت flank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flank

لغات نزدیک flank

پیشنهاد بهبود معانی