با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flank

flæŋk flæŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flanked
  • شکل سوم:

    flanked
  • سوم شخص مفرد:

    flanks
  • وجه وصفی حال:

    flanking
  • شکل جمع:

    flanks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    پهلو، تهیگاه، طرف، (نظامی) جناح، از جناح حمله کردن، در کنار واقع شدن
    • - a horse with sunken flanks
    • - اسبی با تهیگاه‌های فرورفته
    • - on one flank of the hill
    • - در یک طرف تپه
    • - He attacked the enemy on both flanks.
    • - از هر دو جناح به دشمن حمله‌ور شد.
    • - Our forces were unexpectedly flanked by enemy tanks.
    • - نیروهای ما غفلت‌زده با تانک‌های دشمن محاصره شد.
    • - Shemiran road is flanked by sycamores.
    • - درختان چنار در دو طرف جاده‌ی شمیران قرار دارند.
    • - The prisoner was flanked by two guards.
    • - دو نگهبان در طرفین زندانی قرار داشتند.
    • - The fort flanked on a swamp.
    • - در یک سوی قلعه باتلاق قرار داشت.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flank

  1. noun haunch of an animate being
    Synonyms: ham, hand, hip, loin, pleuron, quarter, side, thigh, wing

ارجاع به لغت flank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flank

لغات نزدیک flank

پیشنهاد بهبود معانی