گذشتهی ساده:
saucedشکل سوم:
saucedوجه وصفی حال:
saucingشکل جمع:
saucesغذا و آشپزی سس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
She poured the white sauce over the chicken.
سس سفید را روی مرغ ریخت.
The spaghetti was delicious thanks to the tomato sauce.
اسپاگتی به لطف سس گوجهفرنگی خوشمزه بود.
مشروب، نوشیدنی (الکلی) (the sauce)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He poured himself a glass of sauce before heading out to the club.
قبل از رفتن به کلاب، یک گیلاس مشروب برای خودش ریخت.
After a few too many glasses of sauce, he was feeling the effects of the alcohol.
بعد از چندین گیلاس مشروب، اثرات الکل را احساس میکرد.
قدیمی بیادبی، وقاحت، پررویی، گستاخی
I won't tolerate her sauce.
بیادبیاش را تحمل نمیکنم.
His constant sauce makes him very unlikeable.
وقاحت همیشگیاش او را بسیار نچسب میکند.
غذا و آشپزی میوهی پخته (که همراه با غذای دیگر یا به عنوان دسر خورده میشود)
I always make sure to have a jar of sauce.
همیشه یک شیشه میوهی پخته دارم.
My grandmother makes the best homemade sauce in the world.
مادربزرگ من بهترین میوهی پختهی خانگی دنیا را درست میکند.
غذا و آشپزی سس زدن، چاشنی زدن، مزهدار کردن
I like to sauce my pasta.
دوست دارم به پاستای خودم سس بزنم.
The chef sauced the steak with a savory peppercorn sauce.
سرآشپز استیک را با سس فلفل دلمهای مزهدار کرد.
پررویی کردن، گستاخی کردن، بیادبی کردن
Don't sauce me like that.
نسبت به من اینجوری پررویی نکن.
She sauced in front of everyone.
در مقابل همه گستاخی کرد.
(آمریکا - عامیانه) مست
what is sauce for the goose is sauce for the gander
هر چیزی که برای یک نفر مجاز است باید برای دیگران هم مجاز باشد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sauce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sauce