آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ مرداد ۱۴۰۳

    Sauce

    sɒːs sɔːs

    گذشته‌ی ساده:

    sauced

    شکل سوم:

    sauced

    وجه وصفی حال:

    saucing

    شکل جمع:

    sauces

    معنی sauce | جمله با sauce

    noun countable uncountable A2

    غذا و آشپزی سس

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    She poured the white sauce over the chicken.

    سس سفید را روی مرغ ریخت.

    The spaghetti was delicious thanks to the tomato sauce.

    اسپاگتی به لطف سس گوجه‌فرنگی خوشمزه بود.

    noun slang uncountable

    مشروب، نوشیدنی (الکلی) (the sauce)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He poured himself a glass of sauce before heading out to the club.

    قبل از رفتن به کلاب، یک گیلاس مشروب برای خودش ریخت.

    After a few too many glasses of sauce, he was feeling the effects of the alcohol.

    بعد از چندین گیلاس مشروب، اثرات الکل را احساس می‌کرد.

    noun uncountable

    قدیمی بی‌ادبی، وقاحت، پررویی، گستاخی

    I won't tolerate her sauce.

    بی‌ادبی‌اش را تحمل نمی‌کنم.

    His constant sauce makes him very unlikeable.

    وقاحت همیشگی‌اش او را بسیار نچسب می‌کند.

    noun

    غذا و آشپزی میوه‌ی پخته (که همراه با غذای دیگر یا به عنوان دسر خورده می‌شود)

    I always make sure to have a jar of sauce.

    همیشه یک شیشه میوه‌ی پخته دارم.

    My grandmother makes the best homemade sauce in the world.

    مادربزرگ من بهترین میوه‌ی پخته‌ی خانگی دنیا را درست می‌کند.

    verb - transitive

    غذا و آشپزی سس زدن، چاشنی زدن، مزه‌دار کردن

    I like to sauce my pasta.

    دوست دارم به پاستای خودم سس بزنم.

    The chef sauced the steak with a savory peppercorn sauce.

    سرآشپز استیک را با سس فلفل دلمه‌ای مزه‌دار کرد.

    verb - transitive

    پررویی کردن، گستاخی کردن، بی‌ادبی کردن

    Don't sauce me like that.

    نسبت به من این‌جوری پررویی نکن.

    She sauced in front of everyone.

    در مقابل همه گستاخی کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sauce

    1. noun condiment
      Synonyms:
      flavoring dressing topping relish dip gravy jus coulis

    Idioms

    in the sauce

    (آمریکا - عامیانه) مست

    what is sauce for the goose is sauce for the gander

    هر چیزی که برای یک نفر مجاز است باید برای دیگران هم مجاز باشد

    سوال‌های رایج sauce

    گذشته‌ی ساده sauce چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sauce در زبان انگلیسی sauced است.

    شکل سوم sauce چی میشه؟

    شکل سوم sauce در زبان انگلیسی sauced است.

    شکل جمع sauce چی میشه؟

    شکل جمع sauce در زبان انگلیسی sauces است.

    وجه وصفی حال sauce چی میشه؟

    وجه وصفی حال sauce در زبان انگلیسی saucing است.

    ارجاع به لغت sauce

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sauce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sauce

    لغات نزدیک sauce

    • - satyr play
    • - satyriasis
    • - sauce
    • - saucebox
    • - saucepan
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.