شکل جمع:
brassesبرنج (فلز)، پول خرد برنجی، بیشرمی، افسر ارشد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
brass button
دکمهی برنجی
a brass band
دستهی نوازندگان سازهای بادی
a banquet for the top brass
ضیافتی به افتخار افسران عالیرتبه
the army brass
امرای ارتش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brass» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brass