زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Crammed

kræmd kræmd

سوم‌شخص مفرد:

crams

وجه وصفی حال:

cramming

معنی crammed | جمله با crammed

adjective

پر، مملو، چپانده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The tiny apartment was so crammed with furniture.

آپارتمان کوچک پر از اسباب منزل بود.

The small room was crammed with books.

اتاق کوچک پر از کتاب بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crammed

  1. verb study intensively, as before an exam
    Synonyms:
    read reviewed boned ground
  1. verb to eat greedily
    Synonyms:
    gorged devoured
  1. verb crowd or pack to capacity
    Synonyms:
    filled crowded packed stuffed loaded jammed squeezed compressed crushed forced pressed rammed compacted driven impacted mobbed gorged glutted overgorged wadded
    Antonyms:
    opened released
  1. adjective
    Synonyms:
    oversaturated

سوال‌های رایج crammed

وجه وصفی حال crammed چی میشه؟

وجه وصفی حال crammed در زبان انگلیسی cramming است.

سوم‌شخص مفرد crammed چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد crammed در زبان انگلیسی crams است.

ارجاع به لغت crammed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crammed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crammed

لغات نزدیک crammed

پیشنهاد بهبود معانی