حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
مات، مبهوت، سردرگم، گیج، حیرتزده، متحیر، حیران، سرگشته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was completely nonplussed when she heard the news.
هنگامی که خبر را شنید، کاملاً حیرتزده شد.
I was nonplussed by his unexpected reaction.
از واکنش غیرمنتظرهی او متحیر شدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nonplussed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nonplussed