سومشخص مفرد:
dumbfoundsوجه وصفی حال:
dumbfoundingصفت تفضیلی:
more dumbfoundedصفت عالی:
most dumbfoundedهمچنین dumbstruck نیز گفته میشود.
(بهگونهای که زبان بند آمده باشد) ماتومبهوت، بهتزده، انگشت به دهان مانده، گیجشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When I saw her, I was so dumbfounded I became speechless.
وقتی او را دیدم به حدی بهتزده شدم که زبانم بند آمد.
He was dumbfounded by the allegations.
او از این اتهامات ماتومبهوت شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dumbfounded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dumbfounded