گذشتهی ساده:
dumbfoundedشکل سوم:
dumbfoundedسومشخص مفرد:
dumbfoundsوجه وصفی حال:
dumbfoundingهمچنین dumfound نیز نوشته میشود ولی حالت نوشتار dumbfound رایج است.
(بهگونهای که زبان بند بیاید) ماتومبهوت کردن، بهتزده کردن، آسیون کردن، متحیر کردن، حیران کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The news dumbfounded the audience.
این خبر مخاطبان را ماتومبهوت کرد.
The professor's answer to the student's question dumfounded the entire class.
پاسخ استاد به پرسش دانشجو همهی کلاس را متحیر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dumbfound» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dumbfound