به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dumbfound

ˈdəmfaʊnd dʌmˈfaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dumbfounded
  • شکل سوم:

    dumbfounded
  • سوم شخص مفرد:

    dumbfounds
  • وجه وصفی حال:

    dumbfounding

توضیحات

همچنین dumfound نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار dumbfound رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    (به‌گونه‌ای که زبان بند بیاید) مات‌ومبهوت کردن، بهت‌زده کردن، آسیون کردن، متحیر کردن، حیران کردن
    • - The news dumbfounded the audience.
    • - این خبر مخاطبان را مات‌ومبهوت کرد.
    • - The professor's answer to the student's question dumfounded the entire class.
    • - پاسخ استاد به پرسش دانشجو همه‌ی کلاس را متحیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dumbfound

  1. verb astound, confuse
    Synonyms: amaze, astonish, bewilder, blow away, blow one’s mind, boggle, bowl over, confound, flabbergast, knock over with feather, nonplus, overwhelm, puzzle, stagger, startle, stun, surprise, take aback, throw, throw into a tizzy
    Antonyms: clear up, explain, explicate, lay out

ارجاع به لغت dumbfound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dumbfound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dumbfound

لغات نزدیک dumbfound

پیشنهاد بهبود معانی