فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dumbfound

ˈdəmfaʊnd dʌmˈfaʊnd

گذشته‌ی ساده:

dumbfounded

شکل سوم:

dumbfounded

سوم‌شخص مفرد:

dumbfounds

وجه وصفی حال:

dumbfounding

توضیحات:

همچنین dumfound نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار dumbfound رایج است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

(به‌گونه‌ای که زبان بند بیاید) مات‌ومبهوت کردن، بهت‌زده کردن، آسیون کردن، متحیر کردن، حیران کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The news dumbfounded the audience.

این خبر مخاطبان را مات‌ومبهوت کرد.

The professor's answer to the student's question dumfounded the entire class.

پاسخ استاد به پرسش دانشجو همه‌ی کلاس را متحیر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dumbfound

  1. verb astound, confuse
    Synonyms:
    surprise amaze astonish stun startle bewilder puzzle confound overwhelm flabbergast take aback throw blow one’s mind boggle nonplus bowl over stagger blow away throw into a tizzy knock over with feather
    Antonyms:
    explain clear up lay out explicate

ارجاع به لغت dumbfound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dumbfound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dumbfound

لغات نزدیک dumbfound

پیشنهاد بهبود معانی