گذشتهی ساده:
stupefiedشکل سوم:
stupefiedسومشخص مفرد:
stupefiesوجه وصفی حال:
stupefyingبهتزده کردن، گیج کردن، بیهوش کردن، تخدیر کردن، کودن کردن، خرف کردن، متحیرکردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The alcohol stupefied him.
الکل او را منگ کرد.
The grandeur of the universe stupefies me.
عظمت کائنات مرا سرگشته میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stupefy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stupefy