چیره شدن بر، فتح و غلبه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In a few seconds, the boxer overpowered his rival.
ظرف چند ثانیه آن مشتزن حریف خود را مغلوب کرد.
A bad smell overpowered him.
بوی بد او را کلافه کرد.
when hunger overpowered him ...
هنگامی که گرسنگی بر او سخت فشار آورد ...
Her resistance was soon overpowered.
مقاومت او به زودی در هم شکسته شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overpower» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overpower