۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Immobilize

ɪˈmoʊblaɪz ɪˈməʊbəlaɪz

گذشته‌ی ساده:

immobilized

شکل سوم:

immobilized

سوم‌شخص مفرد:

immobilizes

وجه وصفی حال:

immobilizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

بی‌بسیج کردن، جمع کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، ثابت کردن، مدتی در بستر بی‌حرکت ماندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Lack of fuel immobilized the enemy.

نداشتن سوخت دشمن را از حرکت بازداشت.

Our planes were immobilized by bad weather.

هوای بد هواپیماهای ما را از پرواز بازداشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to immobilize a broken bone

استخوان شکسته را به حالت ثابت درآوردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immobilize

  1. verb to render powerless or motionless, as by inflicting severe injury
    Synonyms:
    disable incapacitate paralyze cripple immobilise knock out
  1. verb convert (assets) into fixed capital
    Synonyms:
    immobilise
  1. verb prohibit the conversion or use of (assets)
    Synonyms:
    block freeze immobilise trap pin
  1. verb to cause to cease regular activity
    Synonyms:
    stop idle tie-up

سوال‌های رایج immobilize

گذشته‌ی ساده immobilize چی میشه؟

گذشته‌ی ساده immobilize در زبان انگلیسی immobilized است.

شکل سوم immobilize چی میشه؟

شکل سوم immobilize در زبان انگلیسی immobilized است.

وجه وصفی حال immobilize چی میشه؟

وجه وصفی حال immobilize در زبان انگلیسی immobilizing است.

سوم‌شخص مفرد immobilize چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد immobilize در زبان انگلیسی immobilizes است.

ارجاع به لغت immobilize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immobilize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immobilize

لغات نزدیک immobilize

پیشنهاد بهبود معانی