آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Cripple

ˈkrɪpl ˈkrɪpl

گذشته‌ی ساده:

crippled

شکل سوم:

crippled

سوم‌شخص مفرد:

cripples

وجه وصفی حال:

crippling

شکل جمع:

cripples

معنی cripple | جمله با cripple

noun verb - transitive

لنگ، چلاق، زمین‌گیر، عاجز، لنگ کردن، فلج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

After the accident, he became a cripple.

پس از تصادف او چلاق شد.

a mental cripple

معلول روانی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Arthritis has crippled her.

ورم و درد مفاصل او را از حرکت انداخته است.

Inflation had crippled the country's economy.

تورم اقتصاد کشور را فلج کرده بود.

The death of the leader was a crippling blow.

فوت رهبر ضربه‌ی فلج‌کننده‌ای بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cripple

  1. verb hinder action, progress
    Synonyms:
    halt impair damage spoil ruin stifle cramp hamstring destroy vitiate put out of action bring to standstill

سوال‌های رایج cripple

گذشته‌ی ساده cripple چی میشه؟

گذشته‌ی ساده cripple در زبان انگلیسی crippled است.

شکل سوم cripple چی میشه؟

شکل سوم cripple در زبان انگلیسی crippled است.

شکل جمع cripple چی میشه؟

شکل جمع cripple در زبان انگلیسی cripples است.

وجه وصفی حال cripple چی میشه؟

وجه وصفی حال cripple در زبان انگلیسی crippling است.

سوم‌شخص مفرد cripple چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد cripple در زبان انگلیسی cripples است.

ارجاع به لغت cripple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cripple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cripple

لغات نزدیک cripple

پیشنهاد بهبود معانی