گذشتهی ساده:
enabledشکل سوم:
enabledسومشخص مفرد:
enablesوجه وصفی حال:
enablingتوانا ساختن، قادر ساختن، میسر کردن، اختیار دادن، ممکن کردن، امکان دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Faith in God enabled him to overcome the problems of his life.
ایمان به خدا او را قادر کرد که بر مشکلات زندگی خود چیره شود.
Those factors enabled passage of the bill.
آن عوامل تصویب لایحه را میسر کرد.
Examinations are designed so that high school graduates are enabled to pass.
امتحانات طوری طرح شدهاند که دانشآموزان دبیرستان بتوانند آنها را بگذرانند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «enable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enable