امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ability

əˈbɪləti əˈbɪləti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abilities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
توانایی، قابلیت، شایستگی، لیاقت، صلاحیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He does not have the ability to manage this large company.
- او توانایی اداره‌ی این شرکت بزرگ را ندارد.
- An employer should appraise the ability of his employees.
- کارفرما باید توانایی کارکنان را ارزیابی کند.
noun countable uncountable
توانمندی، قدرت، استطاعت
- This is beyond my financial ability.
- از قدرت مالی من خارج است.
noun countable uncountable
استعداد، مهارت، عرضه
- children with different abilities
- بچه‌ها با استعدادهای متفاوت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ability

  1. noun power to act, perform
    Synonyms:
    aptitude capability capacity competence competency comprehension dexterity endowment facility faculty intelligence might potentiality qualification resourcefulness skill strength talent understanding
    Antonyms:
    impotence inability limitation paralysis
  1. noun natural or acquired power in a
    Synonyms:
    particular activity adeptness adroitness bent capability cleverness command craft deftness expertise expertness finesse flair genius gift handiness ingenuity knack know-how mastery mind for proficiency savvy skill skillfulness strength talent the goods the right stuff what it takes
    Antonyms:
    clumsiness ignorance inability inadequacy inanity incompetence stupidity weakness

لغات هم‌خانواده ability

ارجاع به لغت ability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ability

لغات نزدیک ability

پیشنهاد بهبود معانی