گذشتهی ساده:
vanquishedشکل سوم:
vanquishedسومشخص مفرد:
vanquishesوجه وصفی حال:
vanquishingادبی شکست دادن، مغلوب کردن، از میدان به در بردن، در هم شکستن، تارومار کردن
Nadder vanquished the Indians twice.
نادر دو بار هندیان را شکست داد.
The brave knight vanquished the evil dragon with one swift strike of his sword.
شوالیهی شجاع با یک ضربهی سریع شمشیر اژدهای شیطانی را تارومار کرد.
مسلط شدن، غلبه کردن (احساس یا اشتیاق یا وسوسه و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He struggled to vanquish his anger and remain calm in the face of adversity.
او تلاش میکرد تا بر خشم خود مسلط شود و در برابر سختیها آرام بماند.
She was determined to vanquish her fear of public speaking by practicing every day.
او مصمم بود با تمرین روزانه بر ترس خود از سخنرانی در جمع غلبه کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vanquish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vanquish