فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vanquish

ˈvæŋkwɪʃ ˈvæŋkwɪʃ

گذشته‌ی ساده:

vanquished

شکل سوم:

vanquished

سوم‌شخص مفرد:

vanquishes

وجه وصفی حال:

vanquishing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

ادبی شکست دادن، مغلوب کردن، از میدان به در بردن، در هم شکستن، تارومار کردن

Nadder vanquished the Indians twice.

نادر دو بار هندیان را شکست داد.

The brave knight vanquished the evil dragon with one swift strike of his sword.

شوالیه‌ی شجاع با یک ضربه‌ی سریع شمشیر اژدهای شیطانی را تارومار کرد.

verb - transitive

مسلط شدن، غلبه کردن (احساس یا اشتیاق یا وسوسه و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He struggled to vanquish his anger and remain calm in the face of adversity.

او تلاش می‌کرد تا بر خشم خود مسلط شود و در برابر سختی‌ها آرام بماند.

She was determined to vanquish her fear of public speaking by practicing every day.

او مصمم بود با تمرین روزانه بر ترس خود از سخنرانی در جمع غلبه کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vanquish

  1. verb defeat soundly
    Synonyms:
    beat conquer overcome defeat crush subdue overpower overwhelm rout triumph over put down repress reduce humble quell subjugate bear down trample subvert overturn surmount
    Antonyms:
    lose fail surrender

ارجاع به لغت vanquish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vanquish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vanquish

لغات نزدیک vanquish

پیشنهاد بهبود معانی